فهرست مطالب
T افسانه فیون مک کومهیل و ماهی قزل آلا دانش یکی از محبوبترین داستانهای اسطورههای ایرلندی است.
این داستان داستان یک فیون مک کومهیل جوان را روایت میکند. سالها قبل از اینکه او رهبر Fianna شود. همه چیز از زمانی شروع شد که او توسط یک شاعر مشهور به شاگردی مشغول شد.
یک روز، شاعر داستان ماهی قزل آلا دانش را به فیون گفت و اگر دستگیر شود، می تواند هر مرد یا زنی را بسازد. باهوش ترین فرد در ایرلند.
ماهی قزل آلا دانش
حالا، فقط برای بیان آن از ابتدا - همانطور که در مورد بسیاری از داستان های ایرلندی وجود دارد. فولکلور، چندین نسخه مختلف از داستان ماهی قزل آلا دانش وجود دارد.
نسخهای که در زیر میخواهم به شما بگویم، بیش از 25 سال پیش در کودکی به من گفته شد. خدایا، 25 سال... این یک فکر ناامیدکننده است!
داستان همه از زمانی شروع می شود که فیون، که در آن زمان هنوز کودک بود، برای شاگردی نزد یک شاعر مشهور به نام فینگاس فرستاده شد.
درختان فندق و حکمت جهان
در یک صبح آفتابی بهاری، فیون و شاعر پیر در لبه رودخانه بوین نشستند. در حالی که آنها با پاهایشان روی آب آویزان می نشستند، فینگاس داستان ماهی قزل آلا دانش را برای فیون بازگو کرد.
همچنین ببینید: 12 تا از بهترین گالری های هنری در دوبلین برای سرگردانی در این آخر هفتهاین داستان توسط یک دروید پیر (کشیش سلتیک) به فینگاس منتقل شده بود. دروید توضیح داده بود که ماهی قزل آلا وجود داردکه در آبهای تیره رودخانه زندگی میکردند.
بسیار عادی به نظر میرسد، درست است؟ خب، اینجا جایی است که طرح ضخیم تر می شود. دروید معتقد بود که ماهی قزل آلا، یک موجود جادویی فولکلور ایرلندی، چندین آجیل از یک درخت فندق جادویی را که در نزدیکی رودخانه رشد کرده بود خورده است.
همچنین ببینید: 12 کار ارزشمند در Rosscarbery In Corkوقتی آجیل ها در شکم ماهی شروع به هضم کردند، حکمت دنیا به آن داده شد در اینجا چیزی است که علاقه فیون را برانگیخت - فینگاس گفت که دروید معتقد بود شخصی که ماهی قزل آلا را خورد دانش آن را به دست خواهد آورد.
گرفتن ماهی آزاد دانش
شاعر سالخورده سالهای زیادی را صرف خیره شدن به رودخانه کرده بود تا ماهی قزل آلا دانش را ببیند و بگیرد.
افسوس که هرگز نزدیک نشد. سپس، یک روز در حالی که او و فیون در کنار رودخانه بوین نشسته بودند، درخشش چشمی را دید که از آب زیرین به بالا نگاه می کرد.
بدون تردید، به دنبال ماهی به داخل آب شیرجه زد و موفق شد آن را بگیرد. آن را در کمال تعجب او و پسر جوان قرار داد.
همه طبق برنامه پیش نرفتند
فینگاس ماهی را به فیون داد و از او خواست تا بپزد. برای او شاعر سالها منتظر این لحظه بود و نگران بود که پسر جوان ممکن است به او خیانت کند.
او به فیون گفت که تحت هیچ شرایطی نمی تواند حتی کوچکترین تکه ماهی را بخورد. فینگاس در حالی که نیاز داشت چیزی از خانه اش بیاورد رفت.
فیون آنچه از او خواسته شد انجام داد و ماهی را آماده کرد.بعد از چند دقیقه، ماهی قزل آلا روی سنگ داغ داغی که بالای یک آتش کوچک قرار گرفته بود در حال پخت بود.
ماهی قزل آلا چند دقیقه ای در حال پختن بود که فیون تصمیم گرفت آن را برگرداند تا مطمئن شود که کاملا پخته شده بود همانطور که او این کار را انجام داد، انگشت شست چپش به گوشت نگاه کرد.
سپس دانش جهان آمد
به طرز دردناکی سوخت و فیون، بدون فکر کردن، دستش را چسباند. انگشت شست را در دهانش قرار دهید تا درد را کاهش دهید. او فقط زمانی متوجه اشتباه خود شد که خیلی دیر شده بود.
وقتی فینگاس برگشت، می دانست که چیزی اشتباه است. او از فیون پرسید که چه اتفاقی افتاده است و همه چیز فاش شد. شاعر پس از لحظهای در نظر گرفتن وضعیت، به فیون گفت که باید ماهی را بخورد تا ببیند آیا میتواند عقل آن را به دست آورد یا نه.
فیون با عجله ماهی را بلعید اما هیچ اتفاقی نیفتاد. فیون در حالی که نی ها را چنگ می زد، تصمیم گرفت دوباره انگشت شست خود را در دهانش بچسباند، و این زمانی بود که همه چیز تغییر کرد.
به محض اینکه انگشت شست خود را در دهانش گذاشت، انرژی شدیدی را احساس کرد و می دانست که این حکمت داده شده است. به ماهی قزل آلا در کنار درختان فندق جادویی اکنون متعلق به او بود.
حکمتی که ماهی قزل آلا به فیون داده بود، او را به خردمندترین مرد ایرلند تبدیل کرد. فیون بزرگ شد تا جنگجوی بزرگ باستانی باشد که امروز می شناسیم.
داستانهای بیشتری را از ماجراهای متعدد فیون مک کومهیل بخوانید یا راهنمای ما را برای پنج تا از وحشتناکترین داستانهای فولکلور ایرلندی بررسی کنید.